ماجرای گزینه نظامی علیه ایران چیست؟ | پشت پرده یک بلوف سیاسی آمریکایی ها در مقابل ایران
همشهری آنلاین – گروه سیاسی: در چنین شرایطی گمانهزنیها درباره زمان و محل ادامه مذاکرات غیرمستقیم در دور چهاردهم در شرایطی همچنان ادامه دارد که بهنظر میرسد دوطرف وارد بررسی جزئیات شدهاند؛ مرحلهای که سختترین بخش گفتوگوهاست و عبور از آن با دشواریهای مذاکراتی بسیاری مواجه خواهد بود. این درحالی است که در روزهای اخیر تناقضگوییهای طرف مقابل درباره محتوای مذاکرات ایران، توجه تحلیلگران بینالمللی را به خود جلب کرده و ادامه چنین رویکردی چشمانداز مبهمی پیش روی گفتوگوها ترسیم میکند. تلویزیون همشهری در گفتوگو با احسان صالحی، کارشناس مسائل سیاسی روندهای حاکم بر گفتوگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا را به بحث گذاشته است که در ادامه میخوانید.
با توجه به اینکه سومین دور از مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا نیز در عمان با محوریت «جزئیات» برگزار شد، روند گفتوگوها را چطور ارزیابی میکنید؟
یک نکته مهم درباره مذاکرات، این است که اخباری که در رسانهها درباره جزئیات مذاکرات مطرح میشود، فعلا چندان دقیق نیست. نکته این است که تاکنون مذاکرات بر کلیات مورد بحث متمرکز بوده است و از زمانی که مذاکرات وارد جزئیات میشود، امید به دستیابی به چارچوب مورد توافق، آن هم براساس مطالبات و نیازهای دوطرف، بیشتر میشود. مهمتر از اینها، نگاهی به بستر شکلگیری مذاکرات است، چراکه این موضوع به ادامه بحثها جهت میدهد. از نیمه دوم سال ۱۴۰۳ فضایی ایجاد شد مبنی بر اینکه ایران بازوهای منطقهای خود را از دست داده و به تبع آن، ضعیف شدهاست. در این مقطع کلیدواژه «ایران ضعیف» در ادبیات رسانهها و اندیشکدههای غربی اوج گرفت. القای ایران «ضعیف» و «خطرناک» و القای تضعیف بازدارندگی منطقهای ایران از رویکردهای مدنظر در این حوزه بود. در واقع تلاش بر این بود که اینگونه القا کنند اکنون که ایران بازوهای بازدارندگی منطقهایاش را از دست داده، به دنبال مسیر دیگر بازدارندگی، یعنی «سلاح هستهای» حرکت خواهد کرد. در واقع به نوعی پروژه امنیتیسازی ایران با کلیدواژههای «ایران ضعیف و خطرناک» کلید خورد؛ رویکردی که بررسی ابعاد مختلف آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. مقایسه شرایط ماههای اخیر با دوره نخست ترامپ دربردارنده نکات مهمی است. در آن مقطع نیز تصویر «ایران تضعیف شده» شکل گرفت و این ایده مطرح شد که با خروج آمریکا از برجام، تحولاتی در داخل ایران شکل میگیرد که براساس آن، ایران «تسلیم» خواهد شد؛ رویکردی که اکنون هم شاهد هستیم. آنها براین گمانند که چه از مسیر «مذاکره» و چه از مسیر «تهدید نظامی» میتوانند ایران را وادار به پذیرش خواستههایشان کنند. مرور تجربه سال ۹۷ در این زمینه مهم است.
موقعیت کنونی ایران در چه جایگاهی قرار دارد که هم اکنون آمریکا پای میز مذاکره آمده است؟
ما با یک واقعیت تجربه شده مواجهیم؛ در گذشته نیز یک دور چنین فرایندی را پشتسر گذاشتهایم که باید چراغ راه ما باشد. در دور نخست ریاستجمهوری ترامپ، آمریکاییها براین گمان بودند که با پیشبرد سیاست «فشارحداکثری»، ایران به خواستههای آنان تن خواهد داد که نتیجه آن تسلیم ایران است. در زمان خروج ترامپ از برجام سئوال بود که چرا او از مکانیسمهای داخل برجام برای خروج استفاده نکرد. یک پاسخ، نفرت از دولت قبل بود که البته خیلی دقیق نیست. نکته این است که برآورد آنها این بود که با فشارحداکثری خیلی زودتر میتوانند به اهدافشان برسند. در آن مقطع ادبیات «فروپاشی ایران» در میان آمریکاییها خیلی پررنگ بود. در آن مقطع یک سلسله تحولات، زمینهساز شکلگیری ادبیات «مقاومت حداکثری» شد.
این تحولات چه بود؟
پس از خروج ترامپ از برجام و طرح شروط ۱۲ گانه پمپو درباره ورود به مذاکره با ایران، در مقابل سیاست فشارحداکثری آمریکا، کمپین «مقاومت حداکثری» با هدایت رهبرمعظمانقلاب در ایران شکل گرفت که تشکیل شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا در اردیبهشتماه ۱۳۹۷ یکی از اقدامها در این زمینه بود. این شورا بهمنظور کمک به دولت در مواجهه با تحریمها به راه افتاد. در ادامه رهبرمعظم انقلاب از دولت دوازدهم در برابر انتقادهای فزاینده جریانهای مخالف و حتی موافق حمایت و تاکید کردند که طرح ایده بیدولت کردن کشور بازی در پازل دشمن است و دولت باید محکم به کار خود ادامه دهد. ابتکارات ایشان در مواجهه با عملیات روانی دشمن نیز قابل توجه بود. بیانیه گام دوم انقلاب و… افق دادن به کشور بود.
با روند کنونی مذاکرات، باید به چه موضوعهایی خوشبین بود و چه نکات بدبینانهای را مدنظر قرار داد؟
ابتدا یک نکته کلی را باید مدنظر داشت، آنهم اینکه تلقی «ایران ضعیف» صحیح نیست و دلیل آن تجربه گذشته ما در مذاکرات است که فشارهای غربی بر ایران با انسجام ملی به نتیجه نرسید. طرف مقابل فهمیده است که با تحکم و فشار نمیتواند سیاستهای خود را پیش ببرد. مذاکرهکنندگان ما با دست پر در مذاکرات حضور دارند. اکنون طرف مقابل است که با صرفنظر از شروط گذشته خود، تقاضای مذاکره کرد.
اینجا یک سئوال مهم به وجود میآید؛ آنهم اینکه تناقضهای کنونی طرف مقابل چه دلیلی دارد؟
موضوع مهم این است که به نظر میرسد دولت ترامپ در مقایسه با دموکراتها، جمعبندی دقیقی درباره جزئیات مذاکره با ایران ندارد. منابع غربی هم اذعان میکنند که آمریکا نیازمند دستاوردسازی است. در مقابل نکته مهم این است که مذاکرهکنندگان ما باید بدانند در چه شرایطی وارد مذاکره شدهاند و از موضع قدرت حاضر شود. تلقی «دفع جنگ» درست نیست، چراکه طرف مقابل تنها میکوشد سایهای از جنگ را بالای سر ایران نگه دارد و «جنگ» اکنون یک بلوف سیاسی است. مطالبه مردم در شرایط کنونی گشایش اقتصادی است.
در شرایط کنونی گزینه نظامی را منتفی میدانید؟
با توجه به وضعیت سخت طرف مقابل در منطقه، اندیشیدن به جنگ با ایران گزینهای دور از دسترس برای آنان است. اندیشهورزان آنها نیز قائل به «تهدید نظامی» برای فشار به ایران هستند، نه «جنگ با ایران». صاحبنظران آمریکایی گزینه جنگ و براندازی را دور از دسترس میدانند و واقف هستند که نتیجه حمله به تاسیسات هستهای ایران، حرکت جمهوریاسلامی به سوی سلاح هستهای خواهد بود. آنها بیش از هر چیز به دنبال ایجاد تهدیدی برای ایران به منظور افزایش فشارها هستند و جنگ گزینه مطلوبی برای آنها نیست. ازسوی دیگر باید انتظاران داخلی را نیز تنظیم کرد. رهبرمعظم انقلاب در دیدار نوروزی با مسئولان نظام نکات کلیدی در این زمینه تبیین کردند. نباید تجربههای تلخ گذشته تکرار شود و به موضوعهای داخلی پیوند بخورد. نباید این احساس برای مذاکرهکننده ایجاد شود که حتما باید با توافق به کشور بازگردد؛ آسیبی که در مقطع برجام شاهد آن بودیم. نباید این تصویر برای طرف مقابل به وجود آید که مذاکرهکننده ایرانی برای توافق کردن تحت فشار است. مذاکرات باید با صبوری و هوشیاری پیش برود و نباید آسیبهای تجربه شده گذشته تکرار شود. ازسوی دیگر طرف مقابل نیز در حال پیادهسازی یکسری ترفندهای مذاکراتی برای چانهزنی است. نکته دیگر این است که دادهها و ستاندههای ما در هر توافقی باید شفاف و تفسیرناپذیر و همچنین با توجه به تجربههای گذشته باشد. روند راستیآزمایی نیز نکته مهم دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد.