جزئیات تازه از دستگیری قاتل الهه حسیننژاد | سردار گودرزی از اعترافات متهم میگوید | گفتگوی اختصاصی با متهم به قتل
همشهری آنلاین – حوادث: این دختر ۲۵ ساله که الهه حسیننژاد نام دارد، از روز چهارم خرداد ماه به طرز عجیبی مفقود شد و خانوادهاش با انتشار تصاویر او در شبکههای اجتماعی برای یافتنش درخواست کمک کردند. الهه ساکن اسلامشهر بود و در یک آرایشگاه زنانه واقع در سعادت آباد کار می کرد. او آخرین بار از محل کارش خارج شد تا به خانه برگردد اما برنگشت و خانواده اش به شدت نگران شدند. عموی الهه به خبرنگار ما گفت: الهه، یک خواهر بزرگتر و
یک برادر ۱۴ ساله دارد که معلول است. آخرین روز، چون مادر الهه میخواست به دکتر برود، از او خواهش کرد کمی زودتر به خانه برگردد تا از برادر معلولش مراقبت کند. او هم زودتر از همیشه محل کارش را ترک کرد تا به خانه برگردد، اما هرچه مادرش صبر کرد، او به خانه نیامد.
وی ادامه داد: وقتی موضوع را بررسی کردیم، معلوم شد که الهه سوار یک ماشین خطی از میدان سعادتآباد تا میدان آزادی شده بود. ما رانندهای را که او را به میدان آزادی برده بود پیدا کردیم. او گفت که الهه را در میدان آزادی پیاده کرده اما بعد از آن دیگر نمیدانم که سوار چه ماشینی شد.
عموی دختر گمشده درباره آخرین تماس تلفنی او با خانواده گفت: او یک مرتبه تماس گرفت و گفت نزدیک میدان نماز است، اما بعد تا حدود یک ساعت تلفنش را جواب نداد و بعد هم گوشیاش خاموش شد. بعد از آن نمیدانیم به چه سرنوشتی دچار شده است
چشم انتظاری
خانواده الهه حسیننژاد، تلاش هایی زیادی برای پیدا کردن این دختر جوان انجام دادند. تصویر او نیز در فضای مجازی منتشر شده و همه چشم انتظار بازگشت او به خانه بودند. پدر و مادر الهه نیز اصلا حال خوبی نداشتند و به شدت نگران بودند. با این حال امیدوار بودند که شاید خبر خوبی از سرنوشت دخترشان بشنوند و او به خانه برگردد اما پایان چشم انتظاری های آنها دردناک بود و معلوم شد که الهه به قتل رسیده است.
۴۸ ساعت تلاش شبانه روزی
تحقیقات شبانه روزی کارآگاهان پلیس آگاهی تهران در این پرونده، حقایق تلخی را رازگشایی شد. بررسی ها نشان داد که الهه در میدان آزادی سوار بر خودروی سمند مسافرکش شده تا به خانه اش در اسلامشهر برود اما راننده خودرو، تصمیم مرگبار و هولناکی گرفته و الهه را به قتل رسانده بود. این پرونده هم اکنون در دادسرای جنایی تهران در حال رسیدگی است و بازپرس شکیب زاده که رسیدگی به پرونده را به عهده دارد به همشهری می گوید: روزی که دختر جوان ناپدید شد، خانواده اش ماجرای گم شدن او را به پلیس اسلامشهر اعلام کردند. پرونده ابتدا در دادسرای اسلامشهر و پس از آن به دادسرای فشافویه ارجاع شد.
وی ادامه می دهد: با انجام تحقیقات مشخص شد که دختر گمشده آخرین بار در میدان آزادی سوار بر خودرو شد و روز دوشنبه ۱۲ خرداد ماه بود که پرونده به دادسرای جنایی تهران ارجاع شد. از همان روز دستور تحقیقات در این پرونده را صادر کردم و پرونده روی میز افسران اداره چهارم پلیس آگاهی تهران (اداره ای که پرونده افراد گمشده را بررسی می کند) قرار گرفت.
بازپرس پرونده می گوید: از همان روز کارآگاهان پلیس آگاهی تهران تمرکز خود را روی این پرونده قرار دادند و به صورت شبانه روزی تحقیقات خود را ادامه دادند و ظرف ۴۸ ساعت اسرار ناپدید شدن الهه دختر گمشده را رازگشایی کردند.
تحقیقات نشان می دهد که دختر جوان پس از پایان ساعت کاری برای بازگشت به خانه شان در اسلامشهر سوار خودروی قاتل شده و به قتل رسیده بود.
سوار خودروهای عبوری نشوید
تحقیقات در این پرونده نشان می دهد که دختر جوان با تصور اینکه راننده سمند، مسافرکش است سوار ماشین وی شده است. او اما وسوسه به سراغش آمد و در نهایت تصمیم به سرقت گوشی موبایل دختر جوان گرفته است. قاتل بی رحم وقتی با مقاومت طعمه اش برای سرقت مواجه شده، با ضربات چاقو وی را به قتل رسانده است. او سپس جسد الهه را در بیابان های اطراف فرودگاه امام خمینی رها کرده است که با دستگیری وی و اعترافات هولناکش، پیکر بی جان دختر جوان نیز کشف شد. حالا قرار است قاتل بی رحم، صبح امروز صحنه جنایت هولناکی که مرتکب شده را بازسازی کند.
سردار علی ولیپور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران در این خصوص به همشهری می گوید: شهروندان مراقب باشند سوار خودروهای عبوری نشوند. اگر به هر دلیلی مجبور شدند که با خودروهای عبوری تردد کنند، حتما از از پلاک خودرو و چهره راننده فیلم و عکس تهیه کنند و این مستندات را برای نزدیکان و اقوام خود ارسال کنند تا درصورت بروز کوچک ترین مشکل، پلیس بتواند پیگیری کند.
وی ادامه داد: در حال حاضر تحقیقات همکارانم در این پرونده حساس و مهم ادامه دارد.
شگردهای پلیسی
کارآگاهان پلیس آگاهی تهران، برای اعتراف کردن از متهم، باید ابتدا اعتماد آنها را جلب کنند. ظاهرا فیلمی که از بازجویی متهم توسط افسران آگاهی در فضای مجازی، منتشر شده جنجال زیادی به پا کرده است. اما این ترفند پلیس است برای رازگشایی از پرونده ها. شاید اگر اعتماد سازی صورت نگیرد، راز بسیاری از پرونده ها سر به مهر باقی بماند. در این پرونده نیز، چنانچه اعتماد متهم جلب نمی شد، ممکن بود قاتل تا مدت ها اسرار ناپدید شدن الهه را فاش نمی کرد و جسد او کشف نمی شد.
شوک بزرگ
الهه ساکن کوچه یازدهم واقع در بلوار قائمیه اسلامشهر بود؛ دختری که به گفته خانواده اش آخرین بار در تماس تلفنی عنوان کرده که ۱۵ دقیقه دیگر به خانه می رسد اما بعد از آن ناپدید شده بود. دختر گمشده ای که همه منتظر بازگشت او به خانه بودند. حتی خانواده او نیز ، چشم انتظار خبری بودند از دخترشان که سابقه نداشت بدون خبر از آنها جایی برود. مقابل در و دیوار خانه پارچه های مشکی به چشم می خورد. او به همراه خانواده اش در طبقه اول ساختمان زندگی می کردند. خانه آنها در محدوده خیابان قائمیه اسلامشهر است؛ خیابانی که یک طرف آن پارک است و طرف دیگرش تا مسافت زیادی بیابان.
خانواده الهه، هنوز جسد دخترشان را تحویل نگرفته اند و به شدت از خبر دردناکی که شنیده اند شوکه هستند. یکی از آشنایان آنها می گوید که خانواده الهه، امیدوار بودند که به زودی خبر از دخترشان می شود و او به خانه برمی گردد اما خبر نداشتند که او قربانی جنایتی هولناک شده است.
عکس مقتول را در فضای مجازی دیدم
متهم به قتل الهه حسین نژاد ۲۷ ساله و سابقه دار است. شغل او مسافرکشی است و می گوید شب حادثه چهره مقتول را به درستی ندیده اما بعد از چند روز وقتی عکس های طعمه اش را در فضای مجازی دیده، به شدت ترسیده اما کاری از دستش ساخته نبوده است.
تعریف کن که الهه چطور در دام نقشه شوم تو گرفتار شد؟
نقشه قبلی و برنامه ریزی شده که نبود. آن شب همه چیز به صورت اتفاقی رخ داد. من در میدان آزادی منتظر مسافر بودم که مقتول سوار ماشینم شد تا به اسلامشهر برود. حدود ۲۰ دقیقه داخل خودرو منتظر ماند و از آنجایی که مسافری نیامد به من گفت کرایه مسافرهای دیگر را می دهد. ظاهرا عجله داشت و من درواقع به صورت دربستی، حرکت کردم به سمت مقصد. انگار همه چیز در دست هم داده بود تا اتفاق تلخ رقم بخورد.
در بین راه هم مسافر سوار نکردی؟
نه. چون مقتول به من گفت کرایه همه را حساب می کند. تنها مسافرم خودش بود.
چه شد که تصمیم به قتل گرفتی؟
در نزدیکی اسلامشهر که رسیدیم گفت مادرش حال خوبی ندارد و از من خواست مبلغ بیشتری بگیرم و او را به مقابل خانه شان که در اسلامشهر بود برسانم. من هم قبول کردم ناگهان برای پرداخت اینترنتی هزینه کرایه ماشین، مقتول گوشی تلفن آیفونش را از داخل کیفش بیرون آورد. چشمم که به گوشی افتاد وسوسه شدم و تصمیم گرفتم آن را سرقت کنم.
چرا جانش را گرفتی؟
چون مقاومت کرد. گوشی را نمی داد. با هم درگیر شدیم و من هم با چاقویی که همراهم بود، چهار ضربه به او زدم.
به جز سرقت، نیت های دیگری هم در سر داشتی؟
آن شب مدام وسوسه به سراغم می آمد حتی هنگام رانندگی به بهانه اینکه می خواهم مسیر نزدیک تر بروم، به محلی خلوت تر رفتم اما فقط از او سرقت کردم.
گوشی موبایل او را لحظه آخر دیدی؟ ظاهرا در بین راه هم خانواده اش به او زنگ زدند؟
فکر می کنم دو تا گوشی داشت.
به خانواده اش چه گفت، یادت هست؟
گفت یک ربع دیگر به خانه می رسد.
چطور توانستی تا این بی رحم باشی؟
متهم سکوت می کند.
بعد از قتل چه کردی؟
وقتی متوجه شدم که دختر جوان فوت شده، به سمت بیابان های اطراف فرودگاه رفتم و جسد را در آنجا رها کردم.
چرا برای رها کردن جسد، آنجا را انتخاب کردی؟
من از آن مسیر، خیلی عبور کردم. مسافر برده ام و درواقع مسیر پر ترددم بود. می دانستم کسی از آن بیابان ها عبور نمی کند و احتمال پیدا شدن جسد خیلی کم بود.
خودرویی که با آن مقتول را سوار کردی متعلق به خودت است؟
سمند نقره ای بود که برای برادرم بود و هر چند روز یکبار با آن مسافرکشی می کردم.
سابقه داری؟
قبلا به خاطر شرارت یکبار دستگیر شده ام.
همیشه با خودن چاقو، حمل می کنی؟
متهم جوان سکوت می کند.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
من هیچ رد و سرنخی از خودم به جا نگذاشته بودم و احتمال اینکه دستگیر شوم خیلی کم بود. البته پس از چند روز که خانواده اش عکس و فیلم های الهه را در فضای مجازی منتشر و از مردم درخواست کمک کردند ترسم بیشتر شد و فهمیدم که پلیس دنبال من است.
پس می دانستی که عکس های الهه در فضای مجازی پخش شده بود و همه منتظر خبری از سرنوشت او بودند؟
بله. چندین بار عکسش را دیدم و خبرها را دنبال می کردم. چون آن شب به درستی صورت دختر جوان را ندیده بودم.
احساس عذاب وجدان نداشتی؟
عذاب وجدان که داشتم اما کاری از دستم بر نمی آمد.
کسی از این راز خبر داشت؟
نه هیچ کس. فقط خودم می دانستم. سکوت کرده بودم و به کسی حرفی نزدم.
می دانستی خانواده اش و مردم نگران سرنوشت او هستند و سکوت کردی؟
خیلی ترسیده بودم اما سعی می کردم روال زندگی ام ادامه بدهم تا کسی به من مشکوک نشود. مثلا پیش دوستانم می رفتم به قهوه خانه می رفتم قلیان می کشیدم و کارهای روز مره ام را انجام می دادم.
عذاب وجدان نداشتی؟
عذاب وجدان داشتم اما کاری از دستم ساخته نبود.
تصمیم به فرار داشتی؟
از خانه ام در اسلامشهر فرار کردم.
کجا مخفی شدی؟
قهوه خانه ای در حوالی بزرگراه نواب است که متعلق به یکی از بستگان دورم است. بالای قهوه خانه اتاقکی مثل انباری است که خرت و پرت های قهوه خانه را در آنجا انبار کرده اند. در این چند روز آنجا مخفی بودم. یعنی شب ها آنجا می خوابیدم. به صاحب قهوه خانه گفته بودم که صاحب خانه جوابم کرده و تا زمانی که خانه اجاره کنم در آنجا بخوابم و در این مدت آنجا مخفی بودم اما در نهایت لو رفتم و دستگیر شدم.
متاهلی؟
متاهل بودم اما ۶ ماه قبل از همسرم جدا شدم و از بعد از جدایی، تنها زندگی می کردم.