آیا با سقوط دولت بشار اسد همه راهها برای مقاومت بسته شده است؟
به گزارش همشهری آنلاین، هنگامی که سلفی ها به دمشق میرسیدند و سرخوش از پیروزی آسان به دست آمده شان بودند، برای تحلیلگران و خبرنگاران غربی موضوع مهم تری از نمایش های ضعیف و تظاهر به پیروزی برای پرداختن وجود داشت. همزمان با سقوط حمص و کمی بعد از آن سقوط دمشق و خروج بشار اسد تحلیلگران غربی از بسته شدن شریان های حیاتی حزب الله میگفتند. این ادعا به سرعت در رسانه های غربی و عربی گسترده شد که سقوط دمشق به معنای تمام شدن کار حزب الله است.
دولت اسد، یک متحد حیاتی برای حزبالله بود و با همکاری دولت اسد با مقاومت اسلحه و لجستیک مورد نیاز مقاومت حزب الله از ایران از طریق عراق و سپس سوریه و به ویژه شهر حمص به لبنان میرسید. گرچه این فروپاشی، قطع یک شریان حیاتی بود که عملیات نظامی حزبالله را برای مدتها تأمین میکرد اما با نگاهی به گروه های بومی مقاومت مانند انصار الله یمن و حماس در غزه میتوان دریافت که گروه های مقاومت همیشه در حصار ها و تنگناهایی به مراتب سختتر دوام آورده اند. حال گرچه عرصه برای مقاومت مردم جنوب لبنان تنگ تر شده اما تاریخ نشان میدهد که حزب الله در تاریخ 40 ساله خود روزهای سختتری نیز داشته است.
همچنین با نگاهی به واقعیت های میدان در خواهیم یافت که امکانات نظامی و زنجیرتامین حزب الله تنها سوریه بر کانال حمص متکی نبود و نیست. محاصره و تحریم به عنوان دو حربه قدیمی برای مواجهه با گروه های مقاومت پیشتر برای مقاومت فلسطین و یمن و حزب الله آزموده شده است. گروه های مقاومت نشان داده اند که علیرغم تحمل ضعف و سختی در حصار دوام میاورند اما به طرز طنزآمیزی، اسرائیل از زمان تأسیس خود در سال ۱۹۴۸ نمیتواند بدون تزریق گسترده و مداوم سرمایههای مالی، نظامی و دیپلماتیک غربی بقا یابد. در واقع، اسرائیل امروز بدون این حجم عظیم از کمکهای خارجی و حمایت، نمیتواند دوام بیاورد و بدون آن، این مستعمرهنشین در عرض چند ماه فرو میپاشد.
آتش بس و ناگهان انفجار
با آغاز آتشبس در لبنان که از ابتدا نیز نقض شده بود، جنگ در لبنان موقتاً آرام شد، اما درگیری بُعد جدیدی در سوریه پیدا کرد. جناحهای مسلح به رهبری هیئت تحریر الشام – که پیشتر به عنوان جبهه النصره شناخته میشد – یک حمله سریع و هماهنگ را آغاز کرده و شهرهای متعددی را تصرف کردند که در نهایت به سقوط دمشق منجر شد.
در همین حال، اسرائیل حملات هوایی خود را تشدید کرده و صدها حمله دقیق در سراسر سوریه انجام داده است. این حملات نه تنها انبارهای استراتژیک ارتش سوریه، بلکه انبارهای ذخیره حزبالله و متحدانش را هدف قرار داد.
شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله، روز شنبه تأیید کرد که مسیر تأمین از طریق سوریه قطع شده است:
«بله، حزبالله در این مرحله مسیر تأمین نظامی از طریق سوریه را از دست داده است، اما این موضوع تنها یک جزئیات در کار مقاومت است.» وی افزود: «ممکن است یک رژیم جدید بیاید و این مسیر به حالت عادی بازگردد یا ما بتوانیم راههای دیگری پیدا کنیم.»
این شرایط، پرسشهایی بنیادین مطرح میکند: آیا حزبالله میتواند بر از دست دادن مهمترین مسیر تأمین خود غلبه کند؟ چه استراتژیهایی میتوانند به آن کمک کنند تا با این واقعیت جدید سازگار شود؟ آیا مسیرهای جایگزینی برای بازسازی تواناییهایش وجود دارد؟
حصار، یک سناریوی تکراری
با مرور تاریخ 10 سال اخیر مقاومت در منطقه میتوان حمایت ایران از 2 گروه مقاومت مسلح دیگر در منطقه را مشاهده کرد. انصار الله یمن و حماس در غزه نیز علاوه بر حزب الله لبنان از سوی ایران حمایت میشوند؛ حمایت هایی که بیشتر جنبه آموزش های فنی، لجستیکی و نظامی دارد. میتوان نقطه تمایز انصار الله یمن و حماس در غزه را غلبه بر محاصره های بی سابقه دانست و حمایت های ایران به یمن و غزه نیز در طی این سالها با غلبه بر شدید ترین محاصره ها و تحریم های تاریخ منطقه غرب آسیا به این گروه های مقاومت رسیده است. موشک انصار الله یمن در طی 14 سال محاصره و تحریم و جنگ از سوی عربستان سعودی به تل آویو میرسد و حماس در غزه، بزرگترین زندان باز جهان که از هر جهت در حصار است، در جغرافیایی که وجب به وجبش در مراقبت دستگاه های امنیتی اسرائیل است در تونل هایش موشک میسازد. گرچه اطلاعات گسترده ای به شبکه های سری تامین سلاح این دو گروه در تحریم کامل وجود ندارد اما با نگاهی به پژوهش های موجود میتوان ابتکار عمل و خلاقیت را تامین و تولید سلاح در این گروه مشاهده کرد.
حماس
به باور کارشناسان نظامی ، در پاسخ به محاصرههای اسرائیل، حماس یک شبکه تونلی گسترده و پیچیده زیر غزه و مرز مصر ایجاد کرده است. این شبکه تونلی به حماس امکان میدهد تا سلاحها را از ایران دریافت کند. سلاحها از طریق مصر منتقل و از طریق تونلها به غزه قاچاق میشوند.
برای اولین بار، موشکهای ساخت خارج از جمله کاتیوشا، در جنگ اسرائیل علیه غزه در پایان سال 2008 ظاهر شدند. اما شگفتی بزرگتر در جنگ سال 2012 رخ داد، زمانی که مقاومت فلسطینی موشکهای دوربرد فجر-5 ساخت ایران را شلیک کرد. این رویداد نشاندهنده نقش آشکار ایران در تقویت توان موشکی حماس بود.
در کتاب واقعیتهای جهان که توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) منتشر شده، آمده است: «حماس از طریق قاچاق یا تولید داخلی به تسلیحات خود دست مییابد و حمایت نظامی محدودی از ایران دریافت میکند.» با وجود محاصره زمینی، هوایی و دریایی که اسرائیل به مدت 16 سال بر نوار غزه اعمال کرده است، حماس توانسته زرادخانهای متنوع از تسلیحات به دست آورد که بخشی از آن را از خارج تأمین میکند و بخشی دیگر را به صورت داخلی تولید میکند.
به گفته “افرایم سنیه”، فرمانده بازنشسته و معاون سابق وزیر دفاع اسرائیل، اگرچه طرحهای این موشکها ایرانی است، اما تولید آنها کاملاً داخلی و توسط فلسطینیان انجام میشود. به عنوان نمونه، موشک بدر-3 که در نبرد سیف القدس توسط حماس شلیک شد، براساس مدل ایرانی قاسم طراحی شده است؛ مدلی که پیشتر توسط حشد الشعبی در عراق استفاده شده بود. این امر نشاندهنده توانایی مقاومت فلسطین در ساخت سامانههای تسلیحاتی نسبتاً پیشرفته است.
در این زمینه، سعید بشارات، سردبیر شبکه “هدهد” در امور اسرائیل، شبکه ای نزدیک به حماس، در مصاحبه ای با الجزیره در سال 2022 میگوید: ایران همچنان مصمم به حمایت از حماس است، باوجود شرایطی که پیرامون آن وجود دارد و مشغولیت به پروندههای دیگر. او میگوید: “ایران اولویت خود را حمایت از هر گروهی قرار داده که با اسرائیل میجنگد و نیات خود را برای حمایت نظامی و مالی از حماس پنهان نمیکند. هدف ایران ایجاد نقاط نزدیک به اسرائیل برای بازدارندگی آن است.”
کارشناسان امور نظامی بر این باورند که علاوه بر تأمین سامانههای دوربرد از طریق تونلهای مخفی مرزی یا قایقهایی که محاصره دریایی را میشکنند، ایران حمایت فنی نیز ارائه میدهد، از جمله آموزش اعضای حماس و ارائه جدیدترین فناوریهای تولید. این عوامل به حماس کمک کردهاند تا زرادخانههای خود را ایجاد کند.
مطالعه منتشرشده توسط مرکز امور استراتژیک قدس در آگوست 2021 اشاره کرده است که «حماس اکنون بخش عمدهای از تسلیحات خود را تولید میکند، تحقیقات خود را گسترش داده، پهپادها و وسایل نقلیه زیرآبی بدون سرنشین توسعه داده و در جنگ سایبری شرکت میکند. همچنین در آستانه تولید پهپادها و موشکهای هدایتشده دقیق مبتنی بر سامانه GPS قرار دارد.»
سلاحهای حماس شامل تفنگهای تهاجمی AK-47 از چین و روسیه و نارنجکاندازهای ساختهشده در کره شمالی و بلغارستان نیز میشود. در تجارت تسلیحات جهانی که معمولاً در هالهای از ابهام قرار دارد، تشخیص اینکه چه کسی به چه کسی سلاح میفروشد دشوار است. یک سلاح تولیدشده در یک کشور ممکن است از طریق یک یا چند کشور واسطه به دست حماس برسد. مانند کالاهای غیرنظامی، سلاحهای کپیشده نیز بخشی از تجارت تسلیحات هستند. نیروهای حماس از انواع طراحیهای تسلیحات مربوط به دوره شوروی استفاده میکنند که توسط چین و ایران بومی سازی و تولید شدهاند.
حماس حتی برخی از تسلیحات را در داخل غزه تولید میکند. کارخانههای محلی زیر زمینی، که برخی از آنها در داخل تونلهای زیرزمینی قرار دارند، خمپاره، موشک، تفنگ و گلوله تولید میکنند. برخی کشورها، مانند روسیه، به حماس اجازه میدهند تا محصولات آنها را بومی سازی کنند. ایران مهندسان مستقر در غزه را در زمینه طراحی و تکنیکهای تولید آموزش میدهد. بهطور طعنهآمیز، هنگامی که ارتش اسرائیل ساختمانها و تجهیزات غزه را تخریب میکند، مواد حاصل از ویرانهها توسط کارخانههای حماس بازیافت و به سلاح تبدیل میشود.
یمن
در سپتامبر سال جاری گزارشی توسط پلتفرم پیتیاوسی ( پلتفرم ردیابی جرایم سازمانیافته و پولشویی) منتشر شد که بهطور مفصل به روند تأمین منابع دفاعی و نظامی برای نیروهای حوثی در یمن اشاره میکرد. طبق این گزارش، انصار الله از طریق شبکههای تجاری و ارتباطات بینالمللی با کمک برخی از کشورها در شاخ آفریقا، از جمله اریتره و سودان، تسلیحات مورد نیاز خود را برای دفاع از سرزمینشان بهدست میآورند. این مسیرهای انتقال اسلحه که از بندرهای ایرانی مانند بندر عباس و جاسک آغاز میشود، از طریق دریا به یمن منتقل میشوند. با توجه به وضعیت بحرانی در یمن و تهدیدات خارجی به ویژه عربستان سعودی، نیروهای حوثی در تلاشاند تا با استفاده از منابع دفاعی به دست امده زرادخانه خود را تقویت کنند. این شبکهها و استراتژیها نهتنها به حفظ امنیت ملی یمن کمک میکنند، بلکه در برابر تهدیدات مداوم از سوی دیگر کشورها، بهویژه در پی جنگهای منطقهای، یک نیاز حیاتی به شمار میآیند.
تحلیلها نشان میدهند که انصار الله توانستهاند در کمتر از ۱۰ سال زرادخانه ای از پهپاد هجومی بسازند، که این امر عمدتا به دلیل انتقال فناوری و تجربه، تولید داخلی و مهندسی معکوس بوده است. انصار الله یمن ابتدا با توسعه پهپادهای “صماد” از وظایف شناسایی به وظایف هجومی پیشرفته با افزایش برد و قابلیتها پرداخته است. اکنون پهپادهای انصار الله شامل انواعی همچون “صماد-۴” و “وعید” هستند که برد آنها به ۲۵۰۰ کیلومتر میرسد و هدف آنها حمله به اهداف ثابت است.
همچنین، تاکتیکهای انصار الله نشاندهنده پیشرفت در استفاده از حملات مشترک از پهپادها و موشکها است که به طور مؤثر سامانههای دفاع هوایی را مختل میکنند. این توانایی در توسعه پهپادهای پیشرفته و سریع تهدید فزایندهای ایجاد کرده است، به ویژه با استفاده از تکنولوژیهای نوینی مانند هوش مصنوعی که ممکن است در آینده امکان توسعه پهپادهایی با استقلال بیشتر را فراهم کند.
تمرکز انصار الله بر روی سلاحهای پهپادی آنها را به یک عنصر حیاتی در استراتژی نظامیشان تبدیل کرده است و این مسیر به چالشهای جدیدی در جنگهای نابرابر علیه ارتشهای سنتی منجر خواهد شد.
سخت و آسان مسیر حزب الله
حزب الله لبنان از آغاز تاسیس و اعلام موجودیت به عنوان یک گروه چریکی علیه اشغال رژیم صهیونیستی تا کنون راه طولانی را پیموده است. بنیان و اساس استدلال تحلیلگرانی که حزب الله را نیروی نیابتی و اصطلاحا پراکسی ایران میخوانند به قدری سست است که در پاسخ به بدیهی ترین سوالات درباره محوه دوام آوردن و رشد و توسعه حزب الله در سالهای اولیه تاسیس خود درمیمانند سالهای که ایران نیز خود درگیر جنگ بود و امکان تامین مالی و تسلیحاتی گسترده حزب الله را نداشت.
با نگاهی به تاریخچه روابط ایران و حزب الله میتوان دریافت که حزب الله لبنان گرچه در 20 ساله اخیر حمایت های مالی و تسلیحاتی از ایران دریافت میکرد اما زنجیره تامین این گروه تنها به سلاح های ایرانی محدود نبود و علاوه بر تامین سلاح از بازار سیاه همچنین بخشی از زرادخانه این گروه مقاومت توسط این گروه بومی سازی و تولید میشد.
با این حال، به گزارش روزنامه نیویورک تایمز که در سا در سال 2023 منتشر شد؛ ایران در 20 سال اخیر علیرغم تحریم ها توانسته است شبکه حمایت خود از حزب الله را به حمایت مالی محدود نکرده و سبد حمایتی خود را بر روی آموزش و وتسعه فناوری بومی تولید سلاح متمرکز کند. به گواهی این گزارش ایران در سالهای اخیر سلاح و دانش فنی پیشرفتهای ارائه میدهد تا مهندسان حزب الله بتوانند سلاحها را به صورت داخلی تولید کنند. این امر باعث شده که “توانایی تولید سلاحهای خود، حزب الله را به یکی از بهترین گروه های مقاومت مسلح در خاورمیانه تبدیل کند.”
توانمندیهای نظامی بر اساس همان گزارش، برآوردهای ارتش آمریکا و کارشناسان تسلیحات نشان میدهند که “مخزن تسلیحاتی حزب الله حدود 135 هزار تا 150 هزار موشک و راکت است یا بیشتر.” با بردی که به حدود 200 مایل میرسد، این امکان را برای نیروهای حزب الله فراهم میآورد که به اهدافی در عمق اسرائیل دست یابند.
تحلیلگران اشاره میکنند که حزب الله دارای بین 100 تا 400 موشک است که اخیراً بهروزرسانی شده و به سیستمهای هدایت دقیق مجهز شدهاند. آنها میگویند که “این فناوری عمدتاً ایرانی و روسی است، اگرچه گاهی توسط کارشناسان تسلیحات حزب الله نیز اصلاح میشود.”
شبکه i24 رژیم صهیونیستی از کارشناسان نقل میکند که تحلیلگران نظامی گفتهاند “قدرت رزمی حزب الله از نظر انضباط، آموزش و سازماندهی از بیشتر ارتشهای خاورمیانه بهتر است. این نیرو شامل حدود 30 هزار مسلح و 20 هزار ذخیره است.”
بر اساس گفتههای تحلیلگران، “حزب الله قادر است به سرعت هزاران نفر را به عنوان نیروهای جدید جذب و آموزش دهد، از طریق نقش خود به عنوان یک قدرت سیاسی و ارائهدهنده خدمات اجتماعی در بسیاری از جوامع لبنانی.”
مشخص نیست که در جنگ اخیر و حملات گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان چقدر از این زرادخانه عظیم آسیب دیده و از بین رفته است اما آنچه از قراءن و شواهد مشخص است آن است که با توجه به حملات گسترده موشکی حزب الله به عمق اراضی اشغالی در روزهای منتهی به آتش بس نشان میدهد که به نظر میرسد زرادخانه حزب الله و شهر موشکی عماد همچنان پابرجاست و امکان هزینه سازی و برهم زدن بازی تل آویو را دارد.
همه راه ها بسته نیست
مسدود ماندن شریان های حیاتی رژیم با سقوط دمشق رویای خوش تحلیلگران ناتویی است که دوست دارند آرزوهایشان را در زبان ثقیل تحلیل و سند و گزارش بگنجانند. اهالی میدان اما میدانند که زمین گرچه کاملا به نفع حزب الله نیست اما راه هایی برای تامین زنجیره زرادخانه حزب الله و بازسازی توان دفاعی پس از جنگ با اسرائیل وجود دارد. علاوه بر مسیر آموزش نیروی انسانی راه هایی برای دور زدن حصار و غلبه بر از دست رفتن کوریدور حمص وجود دارد:
بازار سیاه
با وجود این که مسیر تأمین سوریه به دلیل فروپاشی دولت اسد مختل شده است، راههای جایگزین برای دستیابی به سلاح همچنان باقی ماندهاند. بازار سیاه لبنان مدتها بهعنوان منبع تأمین تسلیحات کوچک و متوسط، از جمله مسلسلها، تفنگهای تکتیرانداز و مهمات، شناخته شده است.
شبکههای قاچاق – از طریق زمین، دریا، یا حتی هوا – در گذشته ثابت کردهاند که مقاوم و انعطافپذیر هستند و ممکن است راهحلی موقتی ارائه دهند. با وجود تلاشهای بینالمللی برای نظارت، بهویژه تحت رهبری نیروهای ناکارآمد یونیفیل و قدرتهای غربی، حزبالله میتواند از خلأهای اجرایی بهرهبرداری کند، همانطور که محمولههای تسلیحاتی قبلاً بهصورت نامحسوس به دست شورشیان سوری میرسید.
قاچاق پرخطر است، اما تاریخ نشان داده است که هر جا تقاضا وجود داشته باشد، مسیرهای تأمین – هرچند مخفیانه – ظاهر خواهند شد.
تا زمانی که مسیرهای تجاری وجود دارند، بازار سیاه و قاچاق نیز وجود خواهند داشت و این امکان را فراهم میکنند که مردم آنچه را که نیاز دارند با قیمت مناسب به دست آورند، همانطور که کشتی «لطفالله» در گذشته برای تأمین سلاح به شورشیان سوری وارد عمل شد.
نقش تولید داخلی
توانایی حزبالله در غلبه بر بحرانهای گذشته عمدتاً به تمرکز آن بر تولید محلی تسلیحات، بهویژه موشکها و پهپادها، بستگی داشته است. این جنبش طی سالها با ترکیب خلاقیت و منابع محدود، سامانههای تسلیحاتی را بهصورت داخلی توسعه و بهبود داده است.
بسیاری از پرتابگرهایی که در حملات اخیر نابود شدند، بهصورت محلی تولید شده بودند، از جمله مدلهایی که برای شلیکهای موشکی سنگین مانند موشک “فادی” طراحی شده بودند.
در زمینه موشکهای دقیق، سامانههایی مانند “نصر 1” و “قادر 2” به نظر میرسد نسخههای اصلاحشدهای از مدلهای قدیمیتر مانند “زلزال” و “خیبر” باشند که با سامانههای هدایت بهروزرسانی شدهاند.
اگرچه بیشتر قطعات فیزیکی – مانند بدنهها، کلاهکها و سوخت – بهصورت محلی تولید میشوند، قطعات الکترونیکی حساس همچنان چالشبرانگیز هستند و یا قاچاق شدهاند یا با استفاده از مواد غیرنظامی درجه تجاری تولید شدهاند.
این تخصص همچنان دستنخورده باقی مانده است، اما مشخص نیست که حزبالله تا چه اندازه میتواند ظرفیت تولید خود را تحت فشارهای کنونی بازسازی کند، بهویژه با توجه به دشواری در دستیابی به قطعات خاص مانند حسگرهای حرارتی یا تجهیزات نظامی پیشرفته.
شریکی در سوریه پس از اسد؟
در حالی که حزبالله زمانی با اسد کاملاً همپیمان بود، این جنبش در برخورد با رهبری جدید سوریه، علیرغم دشمنیهای جاری و حملات اسرائیل، عملگرایی نشان داده است. حکومت جدید دمشق با یک انتخاب حیاتی روبرو است: همسو شدن با کشورهای عربی که عادیسازی روابط با رژیم اشغالگر را ترجیح میدهند، یا جستجوی اتحادهای جایگزین برای تأمین بقای خود.
اگر گزینه دوم را انتخاب کند که البته بعید به نظر میرسد، نمیتوان امکان تجدید شراکت با ایران و حزبالله را منتفی دانست. با این حال، چنین سناریویی همچنان دور از دسترس است و به تغییرات سیاسی و نظامی وابسته است. همانطور که نعیم قاسم در سخنرانی روز شنبه خود گفت: «ما امیدواریم که این حزب حاکم جدید نیز اسرائیل را دشمن بداند و روابط خود را با آن عادیسازی نکند. اینها خطوط اصلی هستند که بر ماهیت رابطه ما و سوریه تأثیر خواهند گذاشت.»
ضربهای که در ماههای اخیر به حزبالله وارد شده، انکارناپذیر است، اما قاطع نیست. در حالی که از دست دادن سوریه بهعنوان یک مسیر تأمین، چالشی بزرگ به شمار میرود، تاریخ جنبش مقاومت حاکی از تطبیقپذیری و استقامت آن است.
از تولید محلی گرفته تا کوچکسازی استراتژیک و بهرهبرداری از شبکههای بازار سیاه، حزبالله توانایی خود را برای تطبیق با سختترین شرایط ثابت کرده است. در حالی که مرحله کنونی ممکن است یکی از دشوارترین مراحل این گروه باشد، اما بیسابقه نیست.
از زمان تشکیل آن در طول جنگ داخلی لبنان و تهاجم نافرجام اسرائیل به جنوب لبنان، حزبالله همواره توانایی خود را در عملیات مخفیانه، تطبیق استراتژیک و بقا در شرایط بحرانی نشان داده است. صرف نظر از این که جنبش مقاومت با دولت جدید سوریه همپیمان شود یا نه، هدف اصلی آن همچنان واضح است: پشت سر گذاشتن بحران و آماده شدن برای مواجهه با چالشهای پیش رو.