حکایت جبل عامل؛سرزمین و مردمانی که برای تاریخ مشق میکردند
به گزارش خبرنگار مهر، فردا پنجم اسفند ماه یکی از روزهای تاریخی، در منطقه پر اتفاق خاورمیانه است. حجت الاسلام مجتبی عرب که به لبنان سفر کرده است، در خصوص تشییع تاریخی دبیران کل شهید حزب الله لبنان سید حسن نصرالله و سید هاشم صفیالدین در سلسله یادداشتهایی به بررسی ابعاد مختلف این واقعه مهم میپردازد. آنچه در ادامه میخوانید بخش دیگری از این مطلب است:
شاید آن روز که در دوره جولان دادن شامیان اموی و معاویهٔ لعین، ابوذر به تبعید و ترک به این سرزمینها آمد تا مکتب علی علیه السلام را به اعماق این جانها برساند افقی را میدید در جوار سرزمین مقدس، در پرورش مردمانی که بلای جان اشقی الاشقیاء و دشمن ترین دشمنان خدا یعنی یهود جبار غاصب قدس خواهند شد. گویی نبطیّه و صور و کوههای بنت جُبَیل در جنوب لبنان، از آن زمان که قبیله بنی عامله از یمن به شام کوچ کردند و جبل الجلیل به جبل عامل تبدیل شد، یا همان حوالی ۷۵۰ ه. ق که شهید اول مرکزیت فقاهت شیعی را در حوزه جبل عامل و شام پی میگرفت و به سبب قانون مدنی حکومت سر به داران شیعه در ایران کتاب لمعه را به رشته تحریر درآورد و پس از خودش شاگرد عامل! اهل جبل عامل دیگری پرورش داد که او هم در رهبری شیعه به مبارزه با طاغوت برخاست و شهید دومی را تقدیم تاریخ کرد، تا آن زمان اوایل صفویه که محقق کرکی از جبل عامل به اصفهان کوچ کرد و بنیانگذار عصر جدید پیروان علی علیه السلام در ایران شدند، این سرزمین و مردمان مشقی برای تاریخ میکردند تا خود را آماده روز موعود کنند.
اما روز موعود یک دم مسیحایی احیاگر نیاز داشت تا جانها را به علی علیه السلام متصل کند و روح علوی را در زمانه بدمد و ایستادن روبروی دشمنان خدا و غاصبان قدس را تنها مسیر عزت و زندگی نشان دهد و دست علی علیهالسلام اینبار از کالبد روح الله خمینی ره بر سر مردمان منتقم و حافظان سرزمین مقدس آید.
همینجا بود که در گهوارههای ضاحیه حاشیهٔ بیروت روستازاده ای از بازوریه در جنوب لبنان به دنیا آمد، ساداتی از نسل حسنی رسیده به علی که خدا نام خانوادگی او را برازنده برگزیده بود: نصرالله! آری حسن نصرالله مولود عصر خمینی، زاییده لبنان و ریشه گرفته از همان جبل عامل شد تا شاید آن دردی که قرنها مام سرزمین جبل عامل از آن به خود میپیچید و از ابوذر تا شهید اول و ثانی تا محقق کرکی و شیخ حر و امام موسی صدر مردمان را به روز ولادت و بعثت خودشان وعده میدادند بالاخره فرزند منجی خود را به چشمانش دید.
رهبری انقلابی، خشمی علیه اشقیاء، رحمتی با همه دوستان، شمشیری بر سر اعداء، شجاعتی تمام نشدنی در برابر تمام شر، خضوعی بی بدیل در برابر نایب امام عصر (عج)، سرداری فداکار برای سید علی خلاصه آمد مردی که ذیل عبای سید عباس موسوی، شهد مکتب روح الله را نوشید و به دستان معجزهگر و مربی علی خامنهای، مهدی (عج) پسند شد.
همسرم پرسید چرا باید به تشییع جنازه اش بروی؟ گفتم: مطمئنم همهکس ما، همه وجود ما، آنکه جان و مال و آبروی ما فدایش باد، همان که در رثای شیخ مفید بحارالانوار نوشته چنین قصیده سرود:
لا صوت الناعی بفقدک إنه
یوم علی آل الرسول عظیم
صدای آنکه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردن تو روزی است که بر آل رسول (صلیالله علیه و آله) مصیبت بزرگی است
إن کنت قد غیبت فی جدث الثری
فالعدل و التوحید فیک مقیم
اگر در زیر خاک پنهانشدهای حقیقت عدل و توحید در تو اقامت گزیده است.
و القائم المهدی یفرح کلما
تلیت علیک من الدروس علوم
قائم مهدی ((عج)) خوشحال میشد هرگاه تو از انواع علوم تدریس میکردی.
آری مطمئنم او دیروز در این تشییع بود و برای یک یار عزتمندی که سربلندش میکرد چنین عزادار شده است.
طبقه دوم ورزشگاه بودیم، لحظاتی بود که پیام آقا را در عزت سید خواندند، نعش عزیز ما را وارد ورزشگاه کردند، بغضها ترکید و لمثل ذلک فتبکی البواکی! آری مگر چه خسارتی بزرگتر از این فقدان برای گریستن؟! گامهایی برداشت که هواپیماهای اسرائیلی از فاصلهای بسیار بسیار نزدیک از بالای سرمان مانور دادند، طوری که همه جزئیاتشان را میشد رؤیت کرد. اینجا بود که غصه، حماسه شد و واقعیترین شعارهای زندگیمان را در بدرقه جنازه مبارک فخر شیعه و مکتب روح الله، دست پرورده علی خامنه ای در تشییعی که میدانستیم مهدی فاطمه ((عج)) حاضر و ناظر است اینبار زیر سر و صدای اسبان یزیدیان که در کالبد چند طیاره متجلی شدند و اینبار کنار دشت زیبای دست پروردگان مقاوم سید مقاومت یعنی مردم لبنان، سر دادیم.
آری اینبار و در لحظهای تاریخ ساز مردمانی بودند که صدای سم اسبان یزیدیان را پاسخی درخور دهند و کر کنند.
آری ما بر همان عهدیم.