دورهمی جوانان آسمانی محله در خانه مجیدپور
همشهری آنلاین – ثریا روزبهانی: یکبار با دیدن کاشیهای حرم آقا سیدالشهدا(ع) دل و دیده را روانه ضریح شش گوشه میکنیم و سوی دیگر با دیدن سربندها، کلاه، مین، مزار شهید گمنام و یادگارهای ۸سال دفاعمقدس راهی مناطق جنگی شده و شوق شهادت را در این اتاق میبینیم.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید.
اینجا منزل شهید محمدحسین مجیدپور و میعادگاه شهدای دهونک یا بیتالشهدا یا همان حسینیه شهداست. شهدایی که تصاویرشان به دیوار اتاق زینت بخشیده و سخن رهبر معظم انقلاب «مظهر قدرت ایران، شهدا هستند» در زیر آن خودنمایی میکند.
اکنون فرزند شهید کلیددار بیت الشهدا و آغازگر این راه است تا بعد از حدود ۱۴ سال همچنان این حسینیه گرمابخش هویت محله دهونک باشد. محسن مجیدپور، درباره این مکان و چگونگی ایجاد آن میگوید: «ابتدای جنگ تحمیلی سنم کم بود ولی شاهد تشییع پیکر شهدای محل بودم. توفیق الهی بود که پس از شهادت پدرم به جبهه اعزام شوم. پس از اتمام جنگ تحمیلی مراسم هیئت در خانه ما برگزار میشد تا اینکه حدود ۱۴ سال پیش تصمیم گرفتم قسمتی از خانهام را به حسینیه اختصاص دهم و با یادگاریهایی که جمعآوری کرده بودم فضای حسینیه را به حال و هوای جبهه نزدیک کنم. همه وسایل در خانه واقعی و حقیقی است و از خانوادههای شهدا محل گردآوری شدهاند. شال و سربند، قمقمه، کلاهخود، لباس رزم، کولهپشتی، پاکتنامه، دفتر خاطرات و پلاک، تنها بخش کوچکی از وسایل شهدای محله در این حسینیه است.»
محسن مجیدپور با بیان اینکه جمعآوری این آثار سالهای طول کشیده است، میگوید: «از بیست سال قبل این ذهنیت را داشتنم که بتوانم در مکانی آثار و یادگاریهای شهدا را به نمایش بگذارم. تا اینکه این توفیق پیش آمد که در سال 90بعد از تغییر قسمتی از منزلمان، 50متر را به این کار اختصاص دادم. این آثار موجود در این حسینیه به 2بخش تقسیم میشود. آثار دوران دفاع مقدس که گردآوری آنها زمانبر بود و از قبل از راهاندازی بین الشهدا آنها را جمعآوری میکردم و بخش دیگر که به آثار شهدای ده ونک مانند نامه، دستنوشته، چفیه و … تعلق دارد. همچنین در دیدارهایی که با خانواده شهدا داریم درخواست میکنم که یادگاری شهدا را برای تکمیل این موزه به حسینیه اهدا کنند. از هیچ ارگان و سازمانی هزینهای تقاضا نکردهام، زیرا اینگونه فعالیتها روحیه انقلابی میطلبد. من برای تک تک آثار جمعآوری شده در این حسینیه زحمت کشیدهام و هدفم ترویج فرهنگ دفاعمقدس بوده است. فعالیتهایمان به مرور گسترش یافت تا اینکه امروز جلسات حفظ قرآن، جزءخوانی قرآن، تحلیل فیلم و مسابقه کتابخوانی در این حسینیه برگزار میشود. شاید جالب باشد بدانید که برای طراحیهای این مکان هیچ الگویی از پیش تعیین نشده بود.»
در گوشه راست و چپ حسینیه دو مزار شهدای گمنام به شکل نمادین روی زمین خودنمایی میکند، اما کسی فکرش را نمیکرد که روزی یکی از این مزارها، میزبان قطعهای از بدن شهید گمنامی باشد که در این مکان بی آرامد. وجود این مزار در بیت الشهدا فضای را معنویتر کرده است. مجیدپور در اینباره میگوید: «هنگام تفحص و تشییع شهدای گمنام در جنوب، یک تکه کوچک از بندانگشت و پیکر شهید جا مانده بود و دیگر نمی توانستند آن را به پیکر برسانند.پیشنهاد دادم اگر میشود آن را در این حسینیه به خاک بسپاریم. با نامهنگاری، این تکه از پیکر را به حسینیه انتقال دادند و سنگ مزار را از بهشتزهرا(س) تحویل گرفتم. اکنون در این مزار قطعهای از انگشت یک شهید گمنام، مدفون است.»
کاشی که از کربلا به ونک رسید
شهید مجیدپور ارادت خاصی به امام حسین(ع) داشت و حتی آرزوی شهیدمجیدپور این بود که مرگش مانند امام حسین(ع) باشد. او که در هنگام عملیات والفجر ۸ در حال پوشاندن آمبولانس با گل بود، هواپیمای دشمن به سوی آمبولانس چند راکت پرتاپ کرد و او در اثر انفجار راکت در همان لحظه به شهادت رسید و چنان که دوست داشت ماند امام حسین ع سرش از بدن جدا شد.
در این موزه تکهای از کاشیهای حرم امام حسین ع روی دیوار نصب شده است.
فرزند شهید میگوید: «چند سال پیش در سفرم به کربلای معلی پیگیری کردم تا بتوانم کاشی از حرم را با خود به این حسینیه بیاورم. اما موفق نشدم. روز آخر که برای بازگشت آماده میشدم در لابی هتل با یک قاری قرآن آشنا شدم. ماجرا را برایش بازگو کردم. پس از شنیدن سخنانم، در تماس تلفنی با فردی به زبان عربی صحبت کرد و پس از اتمام مکالمهاش، نشانی به من داد و گفت که به این نشانی برو و کاشی را بگیر. وقتی به نشانی مراجعه کردم دو عدد کاشی به من دادند.»
شهید مجیدپور در یک نگاه
شهید محمدحسین مجیدپور، حدود ۴۰ ماه از عمر خویش را در راه جهاد با دشمن و دفاع از نظام جمهوری اسلامی ایران و دستآوردهای انقلاب اسلامی و کشورش ایران گذراند.
تاریخ شهادت: ۲۸ بهمن ماه ۶۴
مزار: قطعه ۵۳ بهشت زهرا(س)