فرهنگی و هنری > تجسمی و موسیقی

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!


ارتباط فردا: جای تعجب نیست که واقع‌گرایی جنجالی و کوتاه‌مدت بود. اما تأثیر طولانی و ماندگاری داشت. پس از آن، هنر هرگز نمی‌توانست واقعیت‌های سخت زندگی را نادیده بگیرد. در ادامه به برخی از آثار هنری که نمونه بارزی از رئالیسم اروپایی محسوب می‌شوند، می‌پردازیم:

۱. گوستاو کوربه، شکستن سنگ‌ها

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

اگر یک هنرمند و یک نقاشی باشد که واقع‌گرایی را خلاصه کند، آن «گوستاو کوربه» است. «گوستاو کوربه»(۱۸۱۹–۱۸۷۷) فردی رادیکال سیاسی و جلب توجه‌کننده بود. او تا آن زمان موضوعات سنتی را که بر اساس تجربه زندگی در فرانسه روستایی بود نقاشی می‌کرد. اما بخشی از الهامش از انقلاب ۱۸۴۸ بود که سلطنت را سرنگون کرد و جمهوری دوم فرانسه را برای مدتی کوتاه ایجاد کرد و به دنبال آن «کوربه»‌ سبک خود را تغییر داد. نقاشی «شکستن سنگ‌ها» بسیار بزرگ بود، به طوری که بیش از ۲.۵ متر عرض داشت. فقر دو شخصیت با لباس‌های پاره و کثیف‌شان به وضوح زیر نور خورشید نمایان است. آن‌ها درست در پیش‌زمینه نقاشی قرار دارند و تقریباً انگار از بوم به سمت ما بیرون آمده‌اند.

برای بازدیدکنندگان نمایشگاه «سالن» سال ۱۸۵۰، نقاشی «شکستن سنگ‌ها» و نقاشی «دفن در اورنان» که توسط «کوربه» نمایش داده شده بود تمام کنوانسیون‌های هنری را شکستند. فقر معمولاً دور، زیبا یا طنزآمیز نشان داده می‌شد اما در نقاشی «کوربه» این مرد و پسر، لباس‌های امروزی به تن داشتند و در وضعیتی نامناسب قرار گرفته بودند.

۲. ژان-فرانسوا میله، بذرپاش

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

تابلو «بذرپاش» اثر «ژان-فرانسوا میله»(۱۸۱۴–۱۸۷۵) نیز در نمایشگاه «سالن» سال ۱۸۵۰ نمایش داده شد. سبک «میله» ظاهراً سنتی‌تر است؛ قلم‌موهای نرم و رنگ‌های غنی‌اش کیفیتی رمانتیک دارند که یادآور آثار «اوژن دلاکروا» است. همچنین، بذرپاش از قرون وسطی موضوع هنری بوده است. اما چیزی تهدیدآمیز در چهره ناشناس این مرد که با اعتماد به نفس در سراشیبی قدم می‌گذارد وجود دارد، به‌ویژه در زمینه ناآرامی‌های سیاسی اخیر. او انگار در حال کاشت بذر انقلاب است.
میله از خانواده‌ای دهقان بود و تمام عمرش را به نقاشی مردم روستایی حوالی باربیزون که زندگی می‌کرد گذراند. در حالی که کوربه همچنان به دنبال جنجال بود، تصاویرش از زنان خاص، به‌ویژه نقاشی معروف «دروگران»، به‌شدت غیر ایده‌آلیزه باقی ماند.

۳. فورد مادوکس براون، کار

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

هنر در بریتانیا در دهه ۱۸۵۰ میلادی بسیار متفاوت بود و در نگاه اول، شباهت زیادی بین واقع‌گرایی فرانسوی و آثار پیشا-رافائیلی‌ها مانند «فورد مادوکس براون»(۱۸۲۱–۱۸۹۳) دیده نمی‌شود. با این حال یکی از ایده‌های بنیادی آن‌ها این بود که همه چیز باید از زندگی نقاشی شود، همان‌طور که جان راسکین گفت: «چیزی رد نشود، چیزی انتخاب نشود». بسیاری از آثار آن‌ها به مسائل اجتماعی جنجالی مانند مهاجرت پرداختند.
«براون»‌ در این نقاشی، فقر شهری و کار را در یکی از حومه‌های لندن به تصویر کشیده است. ثروتمندان به پس‌زمینه و حاشیه رانده شده‌اند. دزدها، گدایان، خیرخواهان و مهاجران حضور دارند. مانند کوربه، براون نیز جوان و پیر و ارتباط معاصر را نشان می‌دهد.

۴. جورج فردریک واتس، غرق‌شده

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

در سال ۱۸۴۸ انقلابی در بریتانیا رخ نداد، اما بسیاری از مردم نگران مشکلات اجتماعی و سیاسی بودند. صنعتی شدن و شهرنشینی سریع باعث ازدحام جمعیت، شرایط بدِ کاری و آلودگی شده بود. گروه‌هایی مانند چارتیست‌ها برای اصلاحات انتخاباتی مبارزه می‌کردند و بسیاری از هنرمندان و نویسندگان، از جمله دیکنز، نگران «وضعیت انگلستان» بودند. جورج فردریک واتس (۱۸۱۷–۱۹۰۴)، که بیشتر به عنوان پرتره‌نگار و نقاش تاریخی شناخته می‌شود، مجموعه‌ای از آثار واقع‌گرایانه خلق کرد، از جمله «قحطی ایرلند» و «غرق‌شده».
منظره ساده‌ای از شهر، که به وضوح پل واترلو در لندن است، زمینه‌ای را برای جسد نورپردازی شده به‌شدت فراهم می‌کند. زنی که احتمالاً باردار و رها شده بوده، خودکشی کرده و بدنش مانند یک تکه زباله روی ساحل رودخانه افتاده است. در دستش هنوز گردنبند معشوقش را نگه داشته است. لباس ساده‌اش نشان‌دهنده وضعیت اجتماعی‌اش است؛ فقیر اما محترم. یک ستاره تنها نشان می‌دهد که خدا او را رها نکرده، حتی اگر جامعه این‌طور کرده باشد. خودکشی زنان موضوعی بسیار مطرح بود. واتس این موضوع را با زبان واقع‌گرایی یعنی نورپردازی قوی، نبود جزئیات و رنگ‌های کدر ارائه کرده است.

۵. هوبرت فون هارکامر، اعتصاب

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

«هوبرت فون هارکامر»(۱۸۴۹–۱۹۱۴) نیز همچون «واتس» پرتره‌نگار بود و او را نمی‌توان به عنوان یک شورشی در نظر گرفت، با این حال او در طول حرفه‌اش موضوعات اجتماعی همچون تابلوهای «روزگار سخت» و «اعتصاب» را نقاشی کرد. این تصویر از یک خانواده کارگری، مبهم است، اما نشان دادن فقر شهری به این شکل بی‌پیرایه، غیرمعمول بود. نقاشی «اعتصاب» در سال ۱۸۹۱ میلادی،‌ پس از یک زمستان سخت، موجی از اعتصابات و اعتراض بسیار تازه‌ای با بیش از ۳۰۰,۰۰۰ نفر علیه شرایط بد کاری، در آکادمی سلطنتی نمایش داده شد.

۶. ایلیا رپین، کرجی‌کشان ولگا

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

«ایلیا رپین»(۱۸۴۴–۱۹۳۰) بخشی از گروهی از هنرمندان به نام (Peredvizhniki) بود که می‌خواستند مردم را صادقانه در هنرشان نشان دهند. کرجی‌کشی شغلی بسیار رایج در روسیه بود؛ جایی که نابرابری اجتماعی گسترده و نیروی کار ارزان بود. بردگی به تازگی در سال ۱۸۶۱ غیرقانونی شده بود. ۱۱ نفری که در این نقاشی به تصویر کشیده شده‌اند، نماینده سنین و طبقات مختلف هستند. اگرچه «رپین» در این نقاشی زن‌ها را نشان نمی‌دهد، آن‌ها نیز برای کشیدن کرجی‌ها به کار گرفته می‌شدند.
تلاش و خستگی افراد در این نقاشی کاملاً قابل لمس است، به‌ویژه که گویی نفر پایانی در آستانه سقوط است. مرد چهارم مستقیم به ما نگاه می‌کند، انگار می‌پرسد چگونه اجازه می‌دهیم این اتفاق بیفتد. قایقی که آنها می‌کشند پرچم روسیه را وارونه به اهتزاز درآورده است، تا نشان دهد که این وضعیت درست نیست. در دوردست، یک کشتی بخار که به تصویر کشیده شده است، نماد آینده است. گویا «رپین» می‌گوید که این آینده به سرعت نمی‌آید. بعدها در حرفه‌اش انقلاب ۱۹۰۵ را جشن گرفت، اما «کرجی‌کشان» نقاشی‌ای از بدبختی و ناامیدی است.

۷. آدولف منزل، کارخانه نَوَرد آهن(سیکلوپ‌های مدرن)

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

با وجود تأثیر آشکار انقلاب صنعتی در سراسر اروپا، موضوعات کارخانه‌ای در هنر قرن نوزدهم رایج نبودند. حتی اکثر هنرمندان واقع‌گرا روی موضوعات روستایی تمرکز داشتند. «آدولف منزل» (۱۸۱۵–۱۹۰۵) که نقاشی‌هایی با موضوع اشرافیت و تاریخی خلق می‌کرد، در این نقاشی تلاش می‌کند تا واقعیت صنعت مدرن را به تصویر بکشد.

او بر پایه ساعت‌ها مطالعه دقیق و طراحی در یک کارخانه واقعی نورد آهن، نقاشی «کارخانه نَوَرد آهن» را خلق کرد. روی بوم عظیمی به عرض ۲.۵ متر ، بیش از ۴۰ نفر را به تصویر کشیده که در میان شبکه‌ای از تیرآهن‌ها، طناب‌ها و زنجیرها درهم پیچیده‌اند و فضایی پرتنش و دیوانه‌وار ایجاد کرده‌اند.
با وجود عبارت «سیکلوپ‌های مدرن» در ادامه‌ی عنوان، «منزل» عمداً این کارگران مدرن را با شخصیت‌های اساطیری یونان مقایسه کرده است. صحنه به تصویر کشیده‌شده حالتی جهنمی دارد، زیرا نور از کوره با درخششی سرخ‌فام پخش می‌شود. با این حال، مانند رپین، اجازه داده یکی از شخصیت‌هایش، تنها زن که در سمت راست تصویر است، مستقیماً به ما نگاه کند، انگار با اتهام می‌پرسد: «آیا مردم اینگونه باید کار کنند؟!»

۸. ژول باستین-لپاژ، درو کردن یونجه

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

«ژول باستین-لپاژ» (۱۸۴۸–۱۸۸۴) در دهه ۱۸۸۰ نسل جدیدی از واقع‌گرایان را با نمایش‌های روشن، خنک و ظاهراً عینی زندگی روستایی الهام بخشید. در حالی که «کوربه» و «میله» در استودیو کار می‌کردند، لپاژ بیرون از استودیو نقاشی می‌کرد که به اصالت اثر می‌افزود. برخلاف امپرسیونیست‌ها، او کمتر علاقه‌مند به ثبت حرکت و نور بود و بیشتر می‌خواست مردم را نشان دهد.
نقاشی «درو کردن یونجه» همان تمرکز بر شکل پیش‌زمینه و چشم‌انداز بی‌ویژگی را دارد که در واقع‌گرایی نیمه قرن مشاهده می‌کنیم. زن مثل کسی که کاملاً خسته است، خمیده شده است، در حالی که مرد پشت سرش عملاً به خواب رفته است. مانند «سنگ‌شکنان» اثر «کوربه»، آن‌ها غذای خود را به همراه دارند چون مجبورند تمام روز را در مزارع کار کنند.

۹. پِدِر کرویر، ماهیگیرانی که تور را در ساحل شمالی می‌کشند

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

باستین-لپاژ در اواخر قرن نوزدهم هنرمندی بسیار تأثیرگذار بود. در سراسر اروپا، هنرمندانی که اغلب در فرانسه آموزش دیده بودند، به دنبال جوامع روستایی می‌گشتند که نور در آنجا واضح بود و می‌توانستند مردم کارگر را در فضای باز نقاشی کنند. در سواحل انگلیس در مکان‌هایی مثل نیولین و در اسکاندیناوی «کلونی»هایی شکل گرفت. در اسکاگن دانمارک، هنرمندانی مانند «پدر کرویر»(Peder Krøyer)(۱۸۵۱–۱۹۰۹) جمع می‌شدند تا جامعه ماهیگیری را نقاشی کنند.
عنوان بسیار دقیق کرویر نشان می‌دهد که او می‌خواهد نقاشی‌اش ثبت واقعی از ماهیگیرانی باشد که تورها را می‌کشند. پالت خنک «لپاژ» تیره‌تر و غنی‌تر شده تا نور کم‌رنگ عصر را القا کند، اما هم‌زمان لطافت نیز به تصویر می‌بخشد.

۱۰. جیمز گاتری، دختر یک کشاورز

سیلی محکم نقاشی‌ها بر چهره تماشاگر!

گروهی از هنرمندان معروف به «پسران گلاسگو» سبک «باستین-لپاژ» را به اسکاتلند آوردند. بسیاری از آن‌ها در فرانسه آموزش دیده بودند و پس از بازگشت به خانه، در «کلونی»های روستایی مانند «Cockburnspath» سکونت کردند؛ جایی که «جیمز گاتری» (۱۸۵۹–۱۹۳۰) نقاشی «دختر یک کشاورز» را کشید. «گاتری» با تقسیم سطح تصویر به ضربات قلموی بزرگ و مربعی، خشونت مناظر و زندگی این کودک را در نحوه اجرای رنگ نشان می‌دهد.
دختر در مزرعه‌ای کم‌بار که محصولات آن باید خانواده را تا زمستان سیر کند، در حال بریدن یک کلم است که غذای اصلی برای فقرا بود.

انتهای پیام



منبع:ایسنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا