یار مهربان زندانی های بی ملاقاتی
همشهری آنلاین- سحر جعفریانعصر: همان اندازه که بروکر، کیفرِ محکومانِ زندان ایالتی شاوشنک را با رهایی در فراز و نشیبِ قصه کتابهایی که به گاریدستیاش انباشته میکرد و با آن به هر بند و سلول تنگ و نمور سرک میکشید، تخفیف میداد، نیکوکارانِ پویش «معجزه کتاب در بند» نیز به همان اندازه همت عالی دارند. فرقی نمیکند کدام کتاب به نشانی کدام زندان اهدا شود و یا خستگی کدام زندانی از کشیدنِ چوبخطهای روزشمار آزادیاش دَر رود؛ مُجلدِ دوستیِ شورانگیزِ الیزابت بنت و فیتز ویلیام که جین آستین در «غرور و تعصب» نوشته یا گریبانگیری گناهِ راسکولنیکِ جوان که فئودورداستایوفسکی در «جنایت و مکافات» شرح داده و یا حتی عاقبت بخیری اِللا روبینشتاین در مواجه با ۴۰ قانون مولانا و شمس که الیف شافاک در متن کتابِ «ملت عشق» گنجاندهاست…کتابها اهدا میشوند تا میان همه «سلامتی» های معروفِ زندانیان از جمله آن که محسن دربندی (مهدی فتحی) برای آزادی امیرعلی (داریوش ارجمندی) در فیلمسینمایی «اعتراض» گفت جا خوش کنند. آنها یار مهربان زندانی های بی ملاقاتی هستند، پس این گزارش را بخوانید به سر سلامتی کتاب و آزادی…
با مجید، سرهنگ بوئندیا و گابریلگارسیا در اَبد
گرافیک و محتوای پوسترها متفاوت است؛ «معجزه کتاب در بند»، «کتاب در زندان معجزه میکند» و «اسارت با کتاب، آزادیست». با این حال، همگیشان پی یک هدف هستند و آن همان است که نوشین، فروشنده یکی از فروشگاههای نامآشنای کتاب در مرکز شهر، میگوید: «با آگاهی که کتاب بهشون میده، میتونن یه راهِ کم دستانداز رو به سوی آزادی داشته باشن». ۴ سال میشود که کُنج فروشگاه، میزی ویژه اهدای کتاب به زندان تدارک دیدهاند: «صدقه سرِ آدمای خیر و فرهیخته، هیچ روزی روی میز خالی نمونده و هر روز کتابایی بودن که اهدا شدن…بینشون حتی کتابای نفیس و قدیمی هم بوده و هست». از کارتنهایی که با برند انتشاراتیهای مختلف، مُهر و موم شده و گوشه میز، تلنبارند پیداست، پای فعالان چاپ و نشر هم در میان است. در فروشگاهِ پُررفت و آمد دیگری که حدود یک سال است به پویشهایی با موضوع اهدای کتاب به زندان پیوسته، اتفاقهای خواندنیتر و شنیدنیتری وجود دارد که آقای مدیر فروشگاه دربارهیشان چنین میگوید: «کتاب اهدایی صدسال تنهایی گابریلگارسیامارکز رسیده بود دست زندانیای که ابد داشت…آنقدر تحت تاثیر قصه بوئندیا و دهکده ماکوندو در کتاب قرار گرفته بود که دست به قلم شد و زندگیاش را نوشت…آرزو داشت قصهاش چاپ شود… برای همین دست به کار شدیم و وسط یکی از رویدادهای اهدای کتاب، نیکوکاری را پیدا کردیم تا مجید را به آرزویش برساند…اول کتابش نوشته، حُکمتان با خدا و آزادیتان از دنیا».
بیشتر رمان و داستان
تَهِ همه نیکوکاریهایش طی عمرِ ۲۱ سالهای که تاکنون گذرانده، انداختن چند اسکناس مچاله وسطِ کاسه فرورفته متکی و یا هاردکیس (نوعی کیف مخصوص آلات موسیقی) نیمهبازِ خواننده خیابانی بوده اما حالا وبعد از گشت و گذار شبانه در شبکههای مجازی که چشمش به تبلیغات «کتاب در زندان، خواندنیتر است» روشن شده، تصمیم گرفته تعدادی از کتابهای آبرودارِ کتابخانه شخصیاش را اهدا کند. محمدمهدی با نمره تلفنی که انتهای همان تبلیغات برای کسب آگاهیهای بیشتر ثبت شدهبود، تماس میگیرد: «می خوام چند جلد از کتابامو به زندانیها اهدا کنم؛ راهنماییم میکنید لطفا» و پاسخگوی تماس تلفنی: «بیشتر به کتابهای عمومی نیاز داریم…احیانا کتابای اهدایی شما، آموزشیِ درس و کنکور که نیست؟» طبق اعلام نیاز مسئولان و مدیران حوزه اجتماعی و فرهنگی زندانها که از اوایل دهه ۸۰ بر ساخت و تجهیز کتابخانه ندامتگاهها کوشیدهاند، کتابهای رُمان و داستان، روانشناسی و انگیزشی، مذهبی و تاریخی از جمله علاقهمندیها و اولویتهای خوانش زندانیان است.
کتابها به زندان میروند
فراخوان مشارکت در نمایشگاه «کتاب در زندان معجزه میکند» در فضای مجازی پُربازدید شده که در پی آن نیکوکاران متعددی راهی محل برگزاری نمایشگاهمیشوند. جایی در خیابانی شلوغ که چند کنشگر جوان، بساطِ نمایشگاه ساده و جمع و جورِ کتاب برای زندان را پهن کردهاند. زیورآلات نقره، اکسسوریهای زنانه، تابلوهای نقاشی، عکسهای سیاه و سفیدِ هنری، مجسمههای گچی و چند کیف چرمی دستدوز را روی میزی بزرگ چیده شده و آن میز را نیز میانِ سالن نچندان بزرگِ محل برگزاری نمایشگاه جانمایی کردهاند. قرار است ضمن دریافت کتابهای اهدایی ویژه زندانیان، آثاری هم به بالاترین قیمت حراج شوند و از درآمد حاصل از فروششان، کتابهای بیشتری تهیه شود. بابک یکی از کنشگران نمایشگاه کتابهای اهدایی را بررسی میکند: «معمولا اغلب کتابهای اهدایی اجازه ورود به کتابخانه زندانها را پیدا میکنند. مگر اینکه کتابی مجوز ارشاد نداشته باشد و یا از نظر محتوایی با توجه به شرایط روحی زندانیان، مناسب نباشد. در این صورت کتاب به مرکز اهدا برگشت دادهمیشود.»